جایگزینی برای سویا در تهیه خوراک دام و طیور

جایگزینی برای سویا در تهیه خوراک دام و طیور
جایگزینی برای سویا در تهیه خوراک دام و طیور وجود ندارد مگر با هزینه های هنگفت
آنچه در دنیای کشت و زراعت امروز به وضوح قابل مشاهده است، افزایش روزافزون قیمت کنجاله سویا و فرآورده های دیگر این محصول است. در طی 10 سال اخیر میزان تولید کنجاله سویا از 54 میلیون تن به رقمی بالغ بر 170 میلیون تن رسیده که رشد سالیانه 9 / 3 درصد را در برداشته است.
این میزان رشد تولید و تقاضا را تنها در برخی کشورهای جهان نظیر چین می توان نام برد. میزان افزایش تقاضا در کشور چین نزدیک به 52 درصد (4 / 28 میلیون تن) می باشد. در کشورهایی نظیر تایلند، اندونزی و ویتنام از جنوب شرقی آسیا و کشورهایی از آسیای میانه میزان مصرف سویا به دو برابر افزایش یافته است.
به طور کلی، میزان تقاضا در کشورهای آسیایی در حدود 5 / 39 درصد و در طی 10 سال اخیر بالغ بر 73 درصد افزایش داشته است و هر مقدار سویا که بالغ بر میان مصرف یک کشور تولید می شود به سرعت جهت صادرات به کشور دیگر بارگیری می گردد.
پس از کشور چین، کشور برزیل در آمریکای جنوبی، مقام دوم را از آن خود کرده است. در این کشور مصرف سویا و فرآورده های آن با افزایش تقاضا 3 / 9 میلیون تن (در حدود 15 درصد) روبرو شده است.
این در حالی است که در آمریکای شمالی میزان مصرف این محصول تنزل داشته است. 27 کشور عضو اتحادیه اروپا میزان تولید ثابت سالیانه 7 / 30 میلیون تن را اعلام کرده اند. در کشورهای اروپایی شرقی به موازات توسعه تولید محصولات گوشتی و دامی، میزان مصرف سویا کاهش داشته است و به این معناست که کشورهای اتحادیه اروپا رتبه خود را به عنوان مصرف کنندگان جهانی سویا از 5 / 26 درصد در ساله 2000 تا 2001 به میزان 18 درصد در سال های 2011 تا 2012 کاهش داده است.
حال این سوال مطرح است که آیا در کشورهای اروپایی می توان سویا را به عنوان یک منبع پروتئینی جایگزین نمود؟ در حال حاضر مباحثات و اختلاف نظرهایی در زمینه جایگزین سازی محصولات پروتئینی وجود دارد. در این میان مشکلات و نارسایی هایی که از جایگزینی پروتئینی مورد نیاز کشورهای آلمان و سایر کشورهای اتحادیه اروپا به وجود می آید اغلب نادیده گرفته می شوند. در گام نخست باید به اهمیت بررسی و آنالیز سویای مصرفی در 27 کشور اتحادیه اروپا بپردازیم.
واقعیت این است که آمار و اطلاعات مستند و قابل اطمینانی از ارزش غذایی خوراک دام و علوفه سیلو شده در کشورهای اروپایی موجود نیست، این مطلب حاکی از آن است که محاسبات ارزیابی خوراک دام و طیور در اتحادیه اروپا تنها به موارد زیر محدود و خلاصه می شود:فرآورده های ثانویه ذرت و گندم، فرآوره های عمل آوری شده (فرآوری شده) گندم، نواله هسته نخل روغنی، تفاله چغندر قند، تاپیاکا، خوراک پلت شده مرکبات و گیاهان خانواده نخود و بقولات.
برای نمونه تنها در سال 2011-2010 اجزا خوراک فوق الذکر درکشورهای اتحادیه اروپا به نسبت های زیر اعلام شده است:
5 / 166 میلیون تن غلات، 7 / 30 میلیون تن کنجاله سویا، 8 / 12 میلیون تن کنجاله تخم منداب، 2 / 5 میلیون تن کنجاله تخم آفتابگردان، 6 / 2 میلیون تن کنجاله سایر دانه های روغنی، 7 / 3 میلیون تن خوراک گلوتن ذرت، 11 میلیون تن تفاله چغندر قند، بیش از 8 میلیون تن سبوس گندم، در حدود 5 / 3 میلیون تن نخود و لوبیا.
این نشان می دهد که کنجاله سویا تنها 5 / 12 درصد در تولید کل خوراک دام و طیور کشورهای اتحادیه اروپا سهم دارد و نه بیشتر، اما در جایی که بحث میزان و درصد پروتئین موجود در خوراک به میان می آید، تاثیر و نقش کنجاله سویا پر رنگ تر می شود.
تحقیقات نشان می دهد با مصرف دو برابر پروتئین استاندارد شده در ترکیبات اولیه خوراک، در سال 11-2010 میلادی نزدیک به 6 / 43 میلیون تن از این نوع خوراک حاوی پروتئین بالا در بخش دامپروری به کار رفته است، به طوری که کاربرد آن در طی این 12 ماه تقریبا" ثابت بوده است در حالی که از سال 2000 تا این تاریخ میزان پروتئین به کار رفته در ترکیبات اولیه تنها از 6 / 42 به 3 / 44 میلیون تن افزایش داشته است که آن هم یک افزایش جزئی محسوب می شود. بانگاهی مجدد به سال 2011-2010، قابل ملاحظه است که غلات و حبوبات بار دیگر مقام نخست ارجحیت و اهمیت را به عنوان منبع غنی پروتئینی در ترکیبات خوراک داشته اند و سهم 40 درصدی از کل پروتئین به کار رفته (در حدود 6 / 16 میلیون تن) را نصیب خود ساخته اند. پس از غلات و حبوبات، کنجاله سویا به میزان 15 میلیون تن و با سهم 34 درصدی مقام دوم را داشته اند و پس از آن به ترتیب کنجاله تخم منداب به میزان 5 / 4 میلیون تن (5 / 10 درصد)، کنجاله تخم آفتابگردان 8 / 1میلیون تن (4 درصد) و سایر دانه های روغنی 800 هزار تن (8 / 1 درصد) از کل پروتئین به کار رفته در ترکیبات خوراک دام و طیور را تامین کرده اند. اهمیت منحصربه فرد کنجاله سویا به این دلیل است که این فرآورده تامین کننده آمینواسیدهای لازم و ضروری در خوراک می باشد. با این تصور که تمامی عناصر به میزان دقیق و استاندارد به کار روند می توان حدس زد که در سال 11-2010 کشورهای اتحادیه اروپا توانسته اند 2 میلیون تن لیزین تولید و عرضه کنند. هر چند میزان استفاده از لیزین شیمیایی طی 10 سال گذشته افزایش داشته اما تولید لیزین گیاهی در کشورهای اتحادیه اروپا نیز تقریبا" ثابت مانده است.
در سال 11-2010 کنجاله سویایی عرضه شد که شامل 916 هزار تن یا رقمی در حدود 46 درصد لیزین بود. به علاوه لیزین تولید شده از غلات 563 هزار و 999 تن (28 درصد) و از کنجاله تخم منداب در حدود 249 هزار تن (5 / 12 درصد می باشد. لیزین تولید شده از خانواده نخود و بقولات در حدود 38 هزار تن یا 6 / 2 درصد است.
این مطلب حاکی از این واقعیت است که کنجاله سویا قادر به تامین 13 درصد مخلوط خوراک کشورهای اتحادیه اروپا، 36 درصد پروتئین و 47 درصد لیزین می باشد. با توجه به مقادیر و ارقام فوق، کنجاله سویا می تواند جایگزین سایر منابع پروتئینی خوراک دام و طیور گردد.
گندم تولید داخل و یا حتی گیاهان دانه های روغنی میزان پروتئین بیشتری نسبت به هر هکتار گیاهان نخودی و بقولات اروپایی تولید می کنند. پس چگونه می توان جایگاه سویا با 36 درصد پروتئین را با محصولات نخودی و بقولاتی با 22 درصد پروتئین جایگزین کرد؟ پاسخ به این پرسش خیلی هم آسان نیست!
برای این منظور نگاهی گذرا به 10 سال گذشته خواهیم داشت. در کشور برزیل محصول سویای برداشت شده از هر هکتار در حدود 73 / 2 تن بوده که با آن می توان 9800 کیلوگرم پروتئین خام در هر هکتار به دست آورد.
در اروپا برای تولید نخود (پروتئینه) به 2 / 3 تن محصول در هر هکتار نیاز داریم که می توان تولید 710 کیلوگرم پروتئین خام در هر هکتار را پیش بینی کرد. بر این اساس، برای جایگزینی کشت 1 هکتار سویا باید 4 / 1 هکتار نخود پروتئینی کشت شود. البته نباید فراموش کنیم که کشت نخود امکان کشت سایر محصولات را به ما نمی دهد.
برای نمونه میزان کشت گندم در کشورهای عضو اتحادیه اروپا نزدیک به 1 / 5 تن در هر هکتار است. حال اینچنین محاسبه می کنیم که با کشت غلات 8 / 11 درصد پروتئین، می توان 600 کیلوگرم به ازای هر هکتار پروتئین خام تولید کرد. در این صورت با توجه به اینکه میزان برداشت محصول گندم بسیار بیشتر است و می توان به ازای هر هکتار 865 کیلوگرم پروتئین تولید ئمود، می توان چنین پیش بینی کرد  که با کشت 3تن دانه های روغنی در هر هکتار، که22 درصد پروتئین خام تامین می کند، می توان 655 کیلوگرم پروتئین در هر هکتار انتظار داشت، که با افزایش برداشت محصول یعنی 5 / 3 تن در هر هکتار با پروتئین حاصله نیز به ازای هر هکتار به 750 کیلوگرم خواهد رسید. برخلاف بازدهی مطلوب گندم، میزان تولید پروتئین به دست آمده از کشت نخود بسیار کمتر است یعنی تنها 100 کیلوگرم در هر هکتار به دست می آید. در حالی که با کشت 5 / 7 تن گندم در هر هکتار می توان 185 کیلوگرم پروتئین در هر هکتار به دست آورد. به علاوه، محصولات و فرآورده های ثانویه گندم از جمله نشاسته گندم، آرد گندم و روغن گیاهی گندم از اهمیت بیشتری نسبت به فرآورده های نخود برخوردارند.
برای مقایسه می توان گفت میزان سطح زیر کشت 1 هکتاری سویا در برزیل، مطابق 7 / 3 هکتار گندم کشت شده در سایر نقاط جهان است. با توجه به این مطلب، باید خاطر نشان کرد که هیچ یک از مناطق زیر کشت جهان چنین حجم تولید بالایی در زیر زمینه کشت گندم ندارند. اتحادیه اروپا طی 10 سال گذشته به ازای هر هکتار، 7 / 5 تن گندم یعنی دو برابر میزان متوسط کل جهان راداراست.
البته لازم به ذکر است که در کشورهایی نظیر فرانسه (1 / 7 تن در هکتار)، آلمان (4 / 7تن در هکتار)، بریتانیا (8 / 7 تن در هکتار) میزان متوسط برداشت محصول گندم بسیاربالاتر از رقم فوق است.
با همین محاسبات ساده مواد اولیه می توان به تاثیرات جایگزینی 1هکتار سویای برزیلی پی ببریم. در اتحادیه اروپا، 4 / 1 هکتار زمین زراعی یه کشت نخود اختصاص دارد. پس با کسر 4 / 1 هکتار از کل زمین های زراعی اتحادیه اروپا لازم است 8 / 2 هکتار از زمین های زیر کشت گندم به کشت غلات اختصاص داده شود.
براساس تحقیقات به عمل آمده در آلمان، برای نمونه، 7 / 3 هکتار از زمین های زیر کشت گندم مورد نیاز است که بتوان کشت نخود اروپایی را جایگزین کشت سویای برزیلی نمود.
مطابق نظریه جهانی امروزی، خودکفایی در کشاورزی و کشت به معنای قبول این واقعیت است که محصول کمتری برداشت شود.
برای نمونه در حال حاضر2 / 2 میلیون هکتار زمین زیر کشت گندم می باشد، چون میزان متوسط برداشت آن تقریبا" 2تن در هکتار بوده و قابل مقایسه با میزان متوسط برداشت سویا و ذرت از همان زمین زراعی نخواهد بود. حال نتیجه چیست؟
در حال حاضر برزیل مقام سوم تولید گندم را در جهان دارد، اما از نظر صادرات سویا مقام دوم جهان را دارد.
براساس مطالعاتی که توسط مرکز تحقیقات سازمان کشاورزی اتحادیه اروپا در 10 سال گذشته به عمل آمد، توسعه کشت محصولات پروتئینی در اروپا با مشکلات ومحدودیت های زیادی روبروست زیرا قدرت رقابت آنها با تولید گندم بسیار ضعیف است. برای توضیح بیشتر به این مثال می پردازیم:
به منظور جایگزینی 15 میلیون تن پروتئین کنجاله سویا لازم است 21 میلیون هکتار از بهترین زمین های زراعی که در حدود 37 درصد کل زمین های زراعی اروپا را تشکیل می دهد به این کار اختصاص دهیم، در حالی که تا آن زمان 68 میلیون تن نخود از همان زمین برداشت می شد.
در حال حاضر، کشاورزان اروپایی در حدود 105 میلیون تن غلات و حبوبات کشت می کنند. با متوقف ساختن کشت غلات و جو بر روی همین زمین های زراعی، کشورهای اتحادیه اروپا به طور اجباری یکی از بزرگترین واردکنندگان غلات در جهان خواهند شد.
با توجه به این محاسبات و تخمینات می توان به این نتیجه رسید که اروپا، در صورت اختصاص زمین های زراعی به کشت خانواده نخود و بقولات ناگزیر به واردات سویا و کنجاله سویا خواهد بود که این امر به صرفه نیست. ثانیا" در اروپا زمین زراعی کافی برای کشت محصولات پر بازدهی مثل گندم و دانه های روغنی از جمله آفتابگردان که خودشان در مقایسه با نخود و بقولات میزان بسیار بالاتری پروتئین گیاهی تولید می کنند، باقی نخواهد ماند. در نتیجه زمین های زراعی بیشتری در سایر نقاط جهان لازم است تا همان توناژ محصول گندم و دانه های روغنی تولید شود. به عبارت دیگر، توسعه و افزایش میزان کاشت محصولاتی چون نخود و خانواده بقولات در اروپا نتیجه ای جز کاهش میزان تولید جو در بر نخواهد داشت که در این صورت اتحادیه اروپا مقام صادرات غلات خود در بازار جهانی را نیز از دست خواهد داد.
 
 
نظر خود را ثبت نمایید
  • موارد زیر جهت نمایش تایید نخواهد شد:
  • ۱- در متن شماره همراه و آدرس الکترونیکی درج شود
  • ۲ - در متن از جملات و الفاظ غیر عرف استفاده شود
  • ۳ - متن انگلیسی یا پینگلیش تایپ شود
Copyright © 2006 - 2024 ITPNews.com